فراموش کردم
رتبه کلی: 1552


درباره من
✿✿✿✿✿✿✿✿✿ ✿✿✿✿✿✿✿✿✿
نام : دختري غريب

متولد : ديروز و امروز و فرداهاي بي صدا

نام پدر : شبهي در باد

نام مادر : سايه اي در شب

ساكن : اينجا ... همينجا

انتهاي كوچه ي بي كسي

آخر سرنوشت

مجتمع فراموش شدگان

چند خروار زير خاك

و....

داره با غصه خوردن به زندگيش خاتمه مي ده...

هيس ..!!

لطفا" مزاحم مردنش نشويد !

دیگر فکر نکنید ... بن بست .✿

✿✿✿✿✿✿✿✿✿
اي خداااااااااااااااااااااااااااااا
✿✿✿✿✿✿✿✿✿
همیشه باش عشقم - انجمن ادبی
    همیشه باش که بی تو عذاب میکشم نمیتوانم سختی های دنیا را بی تو روی دوش بکشم! همیشه باش که بدجور نیاز دارم به تو باز هم محبتی به قلبم کن که زندگی ام را مدیونم به تو    تو آمدی و عشق را دوباره پیدا کردم ، آن عشق بی معنا برایم بامعنا شد و همین شد که ق...
تاریخ درج: ۹۰/۱۱/۲۰ - ۰۹:۴۴ ( 17 نظر , 390 بازدید )
آرامگاه من آغوش عاشقانه ی توست - انجمن ادبی
  آرام باش ،ما تا همیشه مال همیم ، همیشه عاشق و یار همیم آرام باش عشق من ، تو تا ابد در قلبمی ، تو همه ی وجودمی بیا در آغوشم ، جایی که همیشه آرزویش را داشتی جایی که برایت سرچشمه آرامش است آغوشم را باز کرده ام برایت ، تشنه ام برای بوسیدن لبهایت بگذار لبهایت را بر روی لبانم حرف...
تاریخ درج: ۹۰/۱۱/۲۰ - ۰۹:۳۵ ( 3 نظر , 432 بازدید )
شرط عشق - انجمن داستان کوتاه
دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد. نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید. بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند. مرد جوان عصا زنان به عیادت نامزدش می رفت و از درد چشم می نالید. موعد عروسی فرا رسید…   ...
تاریخ درج: ۹۰/۱۰/۲۶ - ۲۰:۳۰ ( 11 نظر , 258 بازدید )
صورتحساب - انجمن داستان کوتاه
پسر بچه ای یک برگ کاغذ به مادرش داد. مادر که در حال آشپزی بود ، دستهایش را با حوله تمیز کرد و نوشته را با صدای بلند خواند. او نوشته بود: صورتحساب!!!   کوتاه کردن چمن باغچه ۵٫۰۰۰ تومان مراقبت از برادر کوچکم ۲٫۰۰۰ تومان نمره ریاضی خوبی که گرفتم ۳٫۰۰۰ تومان ب...
تاریخ درج: ۹۰/۱۰/۲۶ - ۲۰:۲۷ ( 6 نظر , 183 بازدید )
داستان عشق لیلا و جنون - انجمن داستان کوتاه
یک نفر برای بازدید میره به یک شفاخانه روانی . اول مردی را میبینه که یک گوشه ای نشسته، غم از چهرش میباره…   به دیوار تکیه داده و هرچند دقیقه آرام سرش را به دیوار میزنه و با هر ضربه ای، زیر لب میگه: لیلا… لیلا… لیلا…لیلا… لیلا&helli...
تاریخ درج: ۹۰/۱۰/۲۶ - ۲۰:۲۲ ( 3 نظر , 286 بازدید )
تنهایم گذاشت - انجمن داستان کوتاه
وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست، نگفتم: عزیزم، این کار را نکن. نگفتم: برگرد و یک بار دیگر به من فرصت بده. وقتی پرسید دوستش دارم یا نه، رویم را برگرداندم. حالا او رفته و من تمام چیزهایی را که نگفتم، می شنوم. نگفتم: عزیزم متاسفم، چون من هم مقّصر بودم. نگفتم: اختلاف‌ها را ک...
تاریخ درج: ۹۰/۱۰/۲۶ - ۲۰:۰۴ ( 3 نظر , 312 بازدید )
عاشقانه ترین - انجمن داستان کوتاه
پیرمردی صبح زود از خانه‌اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید. عابرانی که رد می‌شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند. پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند سپس به او گفتند: باید ازتو عکسبرداری شود تا جایی از بدنت آسیب ندیده باشد. پیرمرد غمگین شد و گفت عجله ...
تاریخ درج: ۹۰/۱۰/۲۶ - ۱۹:۵۷ ( 2 نظر , 212 بازدید )
مرد بی جان عاشقانه
مرد ، دوباره آمد همانجای قدیمی روی پله های بانک ، توی فرو رفتگی دیوار یک جایی شبیه دل خودش ، کارتن را انداخت روی زمین ، دراز کشید ، کفشهایش را گذاشت زیر سرش ، کیسه را کشید روی تنش ، دستهایش را مچاله کرد لای پاهایش ، خیابان ساکت بود ، فکرش را برد آن دورها ، کبریت های خاطرش را یکی یکی...
تاریخ درج: ۹۰/۱۰/۲۵ - ۱۱:۳۶ ( 11 نظر , 302 بازدید )
داستانی از عشق - انجمن داستان کوتاه
زنی از خانه بیرون آمد و سه پیرمرد را با چهره های زیبا جلوی در دید. به آنها گفت: « من شما را نمی شناسم ولی فکر می کنم گرسنه باشید، بفرمائید داخل تا چیزی برای خوردن به شما بدهم.» آنها پرسیدند:« آیا شوهرتان خانه است؟» زن گفت: « نه، او به دنبال کاری بیرون از خانه ر...
تاریخ درج: ۹۰/۱۰/۲۵ - ۱۱:۱۷ ( 2 نظر , 192 بازدید )
عاشقانه
احساس نمی دانم چه حسی هست این عاشقی؟   وقتی می نشینم ، وقتی راه می روم ، وقتی می خوابم دوستت دارم   وقتی صدایی می اید دوستت دارم ، وقتی سکوت است دوستت دارم   چه می کنی با من که چنین راحت همیشگی شده ای ؟    من و تو: تو مرا می فه...
تاریخ درج: ۹۰/۱۰/۲۲ - ۱۹:۰۱ ( 8 نظر , 241 بازدید )
سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات
کاربران آنلاین (0)